شنا کردن خلاف جریان- قسمت اول
موج سازی و شکستن موانع
لیزی اسمیت با رسیدن به مقام ستاره پارالمپیک همه ی دنیا از جمله خودش را شگفتزده کرد. او که دختری آرام از مونسی، ایندیانا بود، هرگز تصور نمیکرد که شنا او را به سراسر جهان و روی سکوها ببرد. داستان لیزی که با سندرم "نوار آمنیوتیک" متولد شده و دست چپش را از دست داده است. فقط در مورد دستاوردهای ورزشی نیست، بلکه در مورد انگیزه بیوقفه و امتناع او از اینکه معلولیتش او را تعریف کند، است. چیزی که لیزی را واقعاً الهامبخش میکند، مدالهای او نیست. بلکه عزم راسخ او برای عبور از محدودیتها است و ثابت میکند که آنچه شما را متفاوت میکند، میتواند شما را خارقالعاده نیز کند. لیزی به گونهای بزرگ شد که حتی معلولیتش را هم به رسمیت نمیشناخت. او با خنده میگوید: «ما هرگز در خانه یمان از کلمه «معلولیت» استفاده نمیکنیم. من حتی نمیدانستم که این کلمه در این دسته قرار میگیرد.» لیزی تا زمانی که به مدرسه نرفت، متوجه نشد که متفاوت است. ستارهها و فرضیاتی مبنی بر اینکه او نمیتواند کارهای خاصی را انجام دهد، به یکباره او را تحت تأثیر قرار دادند. او به یاد میآورد: «در کلاس ورزش، وقتی بقیه بچهها از روی طناب میپریدند، برای من حلقه هولاهوپ درست میکردند. اما بعد به خانه میرفتم و ساعتها طناب میزدم.» کشف قدرت در استخر آتش درونی لیزی برای اثبات اشتباه همه از همان سنین پایین شروع به شعلهور شدن کرد. و وقتی در هفت سالگی شنا را کشف کرد، آن آتش راه خروجی ایدهآلی پیدا کرد. او به یاد میآورد: «شنا اولین جایی بود که احساس نمیکردم همه دارند نگاهم میکنند. فقط من بودم و آب. هیچکس به بازویم اهمیت نمیداد و من فقط میتوانستم روی کارهایی که بدنم میتوانست انجام دهد تمرکز کنم.» معلوم شد کاری که بدن او میتوانست انجام دهد، واقعاً قابل توجه بود.

در حالی که بسیاری از شناگران تمرینات رسمی خود را با رویای مدالهای المپیک بین شش تا نه سالگی آغاز میکنند، لیزی تا دوازده سالگی حتی نمیدانست که پارالمپیک وجود دارد. او در حال تماشای کانال دیزنی بود و بخشی به نام «این بچه را ببین» را دید که شناگری با هر دو پای قطع شده را نشان میداد که برای پارالمپیک پکن تمرین میکرد. لیزی میگوید: «من شگفتزده شدم. این اولین باری بود که کسی را میدیدم که شبیه من است و کار بزرگی انجام میدهد. و این جرقهای بود - فهمیدم که میتوانم این کار را انجام دهم.» چیزی که پس از آن اتفاق افتاد، یک گردباد بود. لیزی به تحقیق پرداخت و در مورد رکوردهای پارالمپیک، برنامههای تمرینی و امکان رقابت در سطح بینالمللی اطلاعات کسب کرد. طولی نکشید که او در اولین مسابقه پارالمپیک خود در سینسیناتی مسابقه داد. او با خنده به یاد میآورد: «بعد از اولین مسابقهام، من را پیدا کردند و گفتند: «باید کلاسبندیات را انجام دهیم. یک مسابقه در هلند هست.» «من شگفتزده شده بودم - مثلاً، صبر کن، میتوانم با این کار به دور دنیا سفر کنم؟» مسیر رسیدن به ریو پیشرفت لیزی در دنیای شنا به سرعت دوران حرفهایاش در استخر بود. او ۱۵ ساله بود که با اختلاف چند دهم ثانیه از رسیدن به تیم آمریکا برای پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن بازماند. او با دلی شکسته شد...
ادامه دارد
دیدگاه خود را بنویسید